شهید یوســف میــرزائـی

جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران

شهید یوســف میــرزائـی

جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران

شهید یوســف میــرزائـی

آنچه ملاحضه می فرمائید در مورد شهید والا مقام یوسف میرزائی از شهدای دانش آموز شهرستان قائم شهر می باشد که به همت اعضای جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران پژوهش و ارائه شده است . انشاءالله مورد قبول قرار گیرد.
نام پدر : محمد رضا
تاریخ تولد : 1345/03/11
تاریخ شهادت : 1361/07/29
محل تولد : قائم شهر
گلزار شهدای خطیرکلا قائم شهر
نحوه شهادت : اصابت ترکش مین
محل شهادت : مریوان
منتظر نظرات و پیشنهادات و اطلاعات شما هستیم.

وصیّت نامه‌ی شهید یوسف میرزایی

سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۵۸ ق.ظ

بسم الله الرّحمن الرّحیم

وصیّت نامه‌ی شهید یوسف  میرزایی

 

حمد و سپاس خداوندی را که حمد را بهای نعمت قرار داد و سپاس خدای را که اطاعت از او موجب قربت است و شکر کردن بر نعمت، موجب افزایش و افزونی نعمت. سلام و درود بر محمّد(ص) آخرین رسول حقّ و سلام و درود بر جانشینان به حقّ او و سلام و درود بر مهدی موعود(عج)، آخرین ذخیره‌ی خداوندی و ناجی باطل ملل مستضعف جهان و سلام و درود بر روح خدا، قلب امّت، حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و سلام و درود بر رزمندگان کفرستیز ما و سلام و درود بر شهدای راه حقّ و آزادی که با خون خودشان درخت تنومند اسلام را آبیاری نمودند.

وصیّت نامه‌ی برادر حقیرتان:

در این مقطع از زمانی که ما در آن قرار گرفته‌ایم، لحظات حسّاس و سرنوشت ساز است. لحظاتی است که تمامی کفر در مقابل تمامی اسلام ایستاده است. اگر دیر بجنبیم ضربه‌ای به اسلام خواهد خورد که جبران پذیر نیست. لحظه ایست که دین و کشور و ناموس همه‌ی ما در خطر است. اکنون انقلاب اسلامی ایران می‌رود تا با شمشیر عدالت گستر خود بساط ابرجنایتکاران را درهم ریزد و برای همیشه اسلام، دین مردم شود. دشمنان ترسیده و
بسیج شده تا سدّ راه انقلاب شوند لذا برای نیل به این اهداف خود، صدّام جانی را علیه ما وارد جنگ می‌کنند، باید بیدار بود و هوشیار بود تا شیطانی را که از در رانده شد از پنجره داخل نشود. شیطانی را که برای وارد شدن تلاش‌ها کرد. لحظاتی است که سکوت کردن؛ یعنی،
دست رد به اسلام زدن است. لحظاتی است که صدای « هل من ناصر ینصرنی
 » از گلوی پیرجماران بیرون آمد و باید برای لبّیک گفتن آماده بود مایی که می‌گفتیم ای کاش در دوران   ثابت کنیم که در گفتارمان صادق هستیم جنگ ما همان جنگ، فرمانده همان فرمانده. لذا باید داوطلبانه به میدان نبرد شتافت. میدانی که بهشت زیر سایه‌ی آن می‌باشد. اگر سرآخر بدن‌ها مرگ است؟ چرا انسان در راه خدا کشته نشود؟ چرا مرگ در راه او نباشد؟ حالا پذیرفتم که یک روز باید دار فانی را وداع گفت چرا توشه‌ای برنگیرم؟ چه توشه بهتر از جنگ برای
خدا می‌باشد!؟

چرا برای دفاع از دین خدا کشته نشوم؟ چه کشته شدنی، کشته شدنی که علی(ع)
می‌گوید که من برای آن زنده هستم
 رسیدن به‌جایی که به غیر از اهل بیت هیچ کس بدانجا راه نیافت و حالا من آگاهانه در این راه گام نهادم راه پرسعادت، شهادت، نباید فکر کنید که ما برای شهید شدن می‌رویم نه برای دفاع از دین خدا برای دفاع از حیثیّت اسلامی و ناموس. ما می‌رویم در این راه اگر شهید شدیم انشاءالله به امام حسین(ع)و خون خدا ملحق می‌شویم و اگر برگشتیم برای بعد آماده می‌شویم.

باید توجّه داشت که سکوت کردن؛ یعنی، مهر تأیید بر جنایت بعثی‌های کافر زدن یا باید به‌ذلّت تن داد و یا سلاح خونین شهیدان را برداشت و بر قلب دشمن نشانه رفت انشاءالله که دوّمی را قبول خواهیم کرد. که می‌گوید: اگر تمام اعراب مرا بیرون کنند و در خود جا ندهند من هرگز پشت به آن‌ها نخواهم کرد و ما هم مانند مولای‌مان می‌گوییم که اگر تمام دولت‌ها به جنگ ما بیایند ما هرگز تسلیم آن‌ها نخواهیم شد و اگر یک گلوله در تفنگ‌مان است آن را برقلب اسرائیل و آمریکا نشانه خواهیم گرفت.

پدران مادران بیایید به‌جای این‌که جلوی فرزندتان را بگیرید خود دست فرزندتان را گرفته و ابراهیم وار اسماعیل خویش را به قربانگاه عشق بفرستید. به‌جای این‌که گمراه‌شان کنید خود راه را نشانشان بدهید و فرزندتان را چنان تربیت کنید که با دوستان خدا به صمیمیّت امام و با دشمنان خدا، به‌گرمی گلوله باشند.

مادرم! حلالم کن، هرچند نافرمانی زیادی کردم، ولی مرا ببخش و شیرت را برمن
حلال کن. مادرم! خونم زهر است برجان دشمن. تیری است بر قلب دشمن. مبادا با گریه‌ات پادزهر و مرحمی برای دشمن بسازی نه من از علی‌اکبر حسین(ع) بالاترم و نه تو از زینب(س) بالاتر، باید زینبی استقامت کنی برایم گریه نکن گریه برای امام حسین(ع) و یارانش بکن.

پدرم! هرچند نتوانستم فرزند خوبی برایت باشم، حال مرا ببخش و حلالم کن.

برادرانم! نمازتان را سر وقت بخوانید و در هرحال خدا را شاهد و ناظر بدانید و در محضر خدای بزرگ معصیّت نکنید.

خواهرم! اگر می‌دانستی که چادر سیاهت چقدر ارزشت را بالا می‌برد و به تو حیثیّت و آبرو می‌دهد، هرگز حاضر نبودی آن را پوشش ساده بگیری، بدان، دشمنان آن‌طور که از حجاب زنان کشور می‌ترسند از اسلحه آنان نمی‌ترسند، سیاهی چادرت رنگین‌تر از خون سرخ من است. پس قدر خودتان را بدانید و با حجاب مشت محکمی بردهان دشمن بزنید.

امّت حزب الله! هوشیار باشید و بیش از این نگذارید که خود را در لوای اسلام جای دهند و بیش از این ضربه بزنند و نگذارید خون شهیدان‌مان را پایمال کنند.

اماما! ای کاش! هزاران جان داشتم و به یک ندایت لبّیک می‌گفتم.

سنگر تنها خانه‌ای است که اجاره آن خون می‌باشد. من سنگر این خانه‌ی کوچک را با همه‌ی دنیا عوض نخواهم کرد. رزمندگان! اگر بی من به کربلا رفتید، مشتی از آن تربت پاک را آورده بر گورم بپاشید تا شاید خدا به حرمت این خانه، مرا بیامرزد.

مادرم! پرچم سبزی را بر دروازه ما برافراشته کن، بالای جنازه من یک عکس و
پرچم جمهوری اسلامی بگذارید تا کوردلانی که هنوز فکر می‌کنند که ما به‌خاطر چیز دیگر به جبهه رفتیم متوجّه شوند که نه، ما به‌خاطر دین خدا به جبهه رفتیم. رفتیم تا خونم بتواند کمکی به اسلام بکند.

بعثی‌های کافر اگر با گلوله‌یتان سینه‌ام را سوراخ کنید و یا با خمپاره‌هایت بدنم را
ریزریز کنید هرگز هدفم را از من نمی‌توانید بگیرید.

مرا پهلوی شهید علی‌پور دفن کنید. ضمناً اگر طول مدّتی را که زنده بودم با کسی برخورد ناشایستی داشتم و یا خدای ناکرده غیبتشان کردم انشاءالله مرا ببخشید.

مادرم! برایم یک سال نماز و یک ماه روزه‌ی قضا بگیرید.

پروردگارا! نور ایمان را بر قلب‌های‌مان بتابان و ما را به مرحله‌ی یقین رهنمون ساز.

خدایا! محبّت اهل بیت را در دل ما زیاد کن و ما را بر این محبّت بمیران.

خدایا! در روز محشر که همه صف کشیده‌اند ما را در صف اباعبدالله الحسین(ع) قرا ده.

خدایا! رهبر کبیر انقلاب ما را در کنار امام مهدی(عج) حفظ فرما.

 

خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگه‌دار.

آمین یا رب العالمین

5/8 شب پنج شنبه 13 محرم الحرام برابر با 27/7/1362 شب حمله

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

دعاها را فراموش نکنید و بیاد ما باشید و نگذارید سلاح مان بر زمین بیفتد

 

--------------------------------------------------------------------------------

1- موسوعة کلمات الامام الحسین(ع) ص 476 و 506

1- نهج البلاغه خطبه‌ی 119 محمد دشتی « وَاللهِ لولا رِجائی الشَّهادة عِنْدَ لِقائی العَدُوَّ لَقَرُبَت رِکابی ثَمَّ شَخَصْتُ عَنْکُمْ فلا اَطْلُبُکُمْ به خدا سوگند اگر امیدواری به شهادت نداشتم پا در رکاب و از میان شما می‌رفتم پس شما را طلب نمی‌کردم »

۹۵/۰۵/۲۶ موافقين ۰ مخالفين ۰
میثم میثم

نظرات  (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی